صداي پرپري آمد

متن مرتبط با «رهایی» در سایت صداي پرپري آمد نوشته شده است

رهایی بخش

  • وقتی راجع به مرگ خودم (درباره مرگ هیچ احدی چنین فکری ندارم) فکر می کنم، حس می کنم چقدر خوب است که خداوند این ضرورت را به من تحمیل کرده است اینکه بمیرم. مردن برای بیشتر آدمها خلاصی است. فکر می کنم فقط خونخوارها و جنایتکاران فعال هستند که دوست دارند تا ابد زنده بمانند. گرچه حتی آنها هم بعد از اینکه از کار بی کار شدند خواهان خلاصی هستند. رنج و سختی در جهان بسیار است. طرح جهان با همه این سختی ها که به حیوانات و انسانها و گیاهان می رسد (و حتی جمادات چنانکه به ما گفته اند جمادات هم هوشیارند) مغایرتی ندارد. شاید کافری باشد که بگوییم جهان برای رنج بردن موجودات طراحی نشده است، اما به راستی با رنج بردن هیچ ممانعت و مخالفتی ندارد. در ذات خود بیشتر ما بر این باوریم که باید جایی جلوی رنج موجودات گرفته شود، اما هیچ کدام نمی دانیم چه کسی قرار است این کار را بکند. من تصور می کنم این پرسش مهمی است، یعنی پاسخ ما به مسأله شر، مسأله شخصی ما نه آن طرح فلسفی موضوع، به این پاسخ ختم می شود. اینکه چه کسی. شاید هم چه کسانی (شاید گروهی که خدا هم عضوش است*) باید موجودات را نجات دهند. شاید دنیا عرصه ای است که خدا برخی مسئولیت هایش را در آن تفویض کرده. حس می کنم دنیا احتمالا اینطور جایی است. برای همین می گویم ضرورت مرگ ضرورتی رهایی بخش است. رهایی از چنین دنیایی.* پی نوشت: به نظر من خدا در همه گروه ها هست، گرچه شاید تنها در برخی عضو هم باشد. یعنی فعالیت کند. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها